سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























نون و ریحون

روز اول دانشگاه خوشحال رفتم،حالا امروز با ناراحتی دانشگاه رو ترک کردم.

حالا معلوم نیست تا سال دیگه زنده باشم یا نه،قبول بشم یا نه.....

دلم برا استادام تنگ میشه البته نه همشون.

برای تدریس فوق العاده دکتر بانژاد و اشتباه تصحیح کردناش...

واسه تدریس عالی و امتحان گرفتن فوق العاده دکتر نوذری....

واسه مهربون بودن دکتر اخوان.

واسه کلاس های شاد و پر جمعیت دکتر حیدری و دکتر  گوهری...

پر جمعیت بودن کلاساشون برای این بود که همرو مینداختن

دکتر گوهری که همه درسا رو تدریس میکرد.واقعاً من در تعجبم چه جوری

اینهمه تخصص داشت :دی

کاش میشد فقط یه بار دیگه سر کلاس دکتر بانژاد بشینم.

وای که چقد سر کلاس دکتر نوذری میخندیدیم.

چقد به من گیر میداد سرکلاس.اصولاً همه استادا سر کلاس بین هم

ه دخترا فقط به من گیر میدادن (شلوغ کار دخترا بودم :دی)

دکتر اخوان گیر میداد که چرا جزوه نمینویسی ؟تو حواست به درس نیست.

دیگه نمیدونست من تند بودن جزئی از زندگیمه....

یادش بخیر گوشی دکتر بانژاد رو برداشتم و دویدم....

طفلی هیچی هم نگفت،فقط لبخند زد.گفت گوشی منو اشتباه برداشتی

دکتر حیدری هم تو اون 6 ساعت کلاسی که با ما داشت کل خاطرات

زندگیشو گفت.یه بار میگفت شما ها هیچ مشکلی ندارید.رفته بودم تو فکر.

گفتم استاد شما نمیدونید ما چه مشکلاتی داریم....

یکم فکر کرد و گفت:هیچ آدم عاقلی زن نمیگیره.کلاس منفجر شد.

منم که هیچوقت اهل خجالت نبودم،خودمم میخندیدم.

دکتر گوهری با نمک،که هروقت منو میبینه حس با نمکیش گل میکنه ،

بهم گفت:پیر شدی دیگه درس نخون....

دکتر با نژاد گل که برخلاف همیشه که بهم میگفت مهندس بعد از این..

امروز دیگه بهم میگفت خانوم مهندس.

دکتر اخوان که بهم میگفت استادا همیشه ازت تعریف میکنن...

دکتر نوذری که منو تو کلاس سمبل تلاش و پشتکار معرفی کرد

و همه دخترا ایش ایش میکردن:دی

دلم یه بار دیگه استرس امتحانا رو میخواد...

 

حالا امروز روز آخر بود....دکتر نوذری رو تو ماشینش دیدم.

ولی دلم میخواست باهاش حرف میزدم

و لبخند همیشگیشو میدیدم...دکتر بانژاد و گوهری و اخوان رو توی

دفتر گروه دیدم.....

خوشحالم که برای آخرین بار دیدمشون...با بغض دانشگاه رو ترک کردم....

 مخصوصاً که امروز ثبت نام دانشگاه بود و ورودی ها اومده بودن...

دلم میخواست جای اونا بودم....میدونم اونا هم دلشون میخواد

جای من بودن و فارغ التحصیل میشدن...

روز آخری هم که انقد اعصابم خورد بود با مغز خوردم زمین:(

کل این 4 سال وحشت داشتم از اینکه تو دانشگاه بیفتم زمین.

آخرین روز افتادم:دی

اون لحظه حس کردم انقد سبکم که تو آسمونم.....

یه لحظه فکر کردم دیگه مردم....خوبه سامیه باهام بود:)

وگرنه بد ضایع میشدم.

هیع روزگار...به امید قبولی ارشد.....مهندسی مدیریت منابع آب....انشاالله.....


نوشته شده در دوشنبه 93/6/24ساعت 5:31 عصر توسط فاطمه بانو نظرات ( ) |

 

قصه گو به نیمه های قصه رسید

کلاغ

توی تاریکی آن دورها  سوسوی چراغی دید

این بار قبل از به سر رسیدن داستان به خونه اش می رسید...

قصه گو از نیمه ی قصه گذشت

کلاغ

خیره به سوسوی دور چراغ

هر چه توان داشت بال زد.

اشک توی چشمهایش جمع شده بود

قصه گو به آخر قصه رسیده بود.

کلاغ تندتر بال زد

بال زد و بال زد...

چراغ که خاموش شد

بغض کلاغ توی تاریکی آسمان ترکید.

قصه گو گفته بود:...!

 

کلاغ نشست پیش پای قصه گو و التماس کرد:

  "یکبار فقط یک بار بگو

قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خو..."

 گریه امانش نداد!!

 

حسین تولایی


نوشته شده در جمعه 93/6/21ساعت 6:40 عصر توسط فاطمه بانو نظرات ( ) |

 امروز جمعه نیست ...

 

 " آقای " من ...

 

قرار نیست که فقط غروبهای " پنجشنبه " تا غروب " جمعه "

 

سراغت را بگیریم ...

 

قرار نیست فقط " جمعه ها " انتظار " ظهورت " را بکشیم ...

 

آری ...

 

" شنبه " هم می شود از " دوریت " ناله سر داد ...

 

" یکشنبه " هم می شود " انتظارت " را کشید ...

 

" دوشنبه " هم می شود دنبال " گمشده " گشت ...

 

 " سه شنبه " هم می شود با " آقا " درد دل کرد ...

 

" چهار شنبه " هم می شود به خاطر " آقا " گناه نکرد ...

 

یا بن الحسن

 

دوریت " درد " بی " درمان " است

 

 ای " پسر فاطمه "

 

امروز " جمعه " نیست اما ... " دلم " برایت " تنگ " است 

 

السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج )


نوشته شده در پنج شنبه 93/5/2ساعت 12:8 عصر توسط فاطمه بانو نظرات ( ) |

مغز هسته زردآلو را نخورید!

مصرف مغز هسته زردآلو به دلیل داشتن          

آمیگدالین به شدت برای بدن مضر است.

باشگاه خبرنگاران: سوسن خدام کارشناس تغذیه مرکز بهداشت

استان مرکزی اظهار کرد: زردآلو مبنع غنی از فیبر، ویتامین C، ویتامینA و آهن،

آنتی اکسیدان، بتاکاروتن و پتاسیم است.

وی با اشاره به اینکه قند ساکاروز موجود در این میوه تابستانی آن را شیرین می‌کند،

افزود: زردآلوهایی که رنگ نارنجی تیره دارند،

حاوی بتاکاروتن بیشتری هستند، این ماده در پیشگیری از سرطان،

کاهش خطر بروز بیماری‌های قلبی، سکته، آب مروارید بسیار مؤثر است،

از شب‌کوری در سالمندان نیز می‌کاهد.

خدام تصریح کرد: پتاسیم موجود در این میوه کاهش فشار خود را

در افراد مبتلا به فشار خون بالا رقم می‌زند و این چنین به بهبود

وضعیت سلامت سالمندان و همچنین به بهبود افسردگی در آنها کمک می‌کند.

وی فیبر موجود در زردآلو را عامل افزایش تدریجی قند خود دانست

و با اشاره به اینکه این میوه میان وعده‌ای کم‌کالری محسوب می‌شود،

خوردن مغز هسته‌ی زردآلو را مضر عنوان کرد و گفت: هسته این میوه

حاوی آمیگدالین است که در بدن به تولید ماده‌ای تحت عنوان سیانید می‌انجامد

که مانند سیانور عمل کرده و ممکن است در افراد اختلال تنفسی، فلج و حتی

مرگ را منجر شود.

کارشناس تغذیه مرکز بهداشت استان توصیه کرد:

زردآلود را ترجیحاً به صورت روزانه خریداری شده و ظرف دو روز مصرف شود.

زردآلوهای نرم، گوشتی و تازه برای مصرف انتخاب کرده و

به هیچ عنوان زردآلود با رنگ زرد روشن را خریداری نکنید، چراکه

دارای ترکیبات گوگردی است.

خدام اضافه کرد: این میوه حتماً در زمان نگهداری در یخچال

در کیسه پلاستیکی قرار داشته باشد و کودکان

فقط انواع رسیده آن را مصرف کنند. 



نوشته شده در یکشنبه 93/4/15ساعت 11:22 صبح توسط فاطمه بانو نظرات ( ) |

006

آخ که چقدر شیرین بود آن لحظه ها که برایت شعر میخواندم

و تو که روحت بی خبر از عشق بود

میخندیدی به شاعرانه هایم

آآآخ که چقـــــدر خنده هایت را دوست داشتم

و چقدر دلتنگم برای یـک ثانیه دیدن خنده هایت

تو چه میدانی هر شعر برای تو مرا شیدا ترم میکند

حالا این روز ها نمیدانم وقتی شعر هایم را در تنهاییت میخوانی ،

باز هم میخندی یا

بخند مهربان

من برای خنده های تو می نویسم که مرهم روزهای تلخ جداییست


نوشته شده در یکشنبه 93/4/15ساعت 9:31 صبح توسط فاطمه بانو نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

 Design By : Pichak