نون و ریحون
یک سال دیگر گذشت. سالی که برای هر کدام از ما خاطرات تلخ و شیرین زیادی را بهمراه داشته است.سال 93 هم همچون سالهای دیگر ناگزیر است که به تاریخ بپیوندد چراکه فصل زیبا و دلانگیز بهار در آستانه در ایستاده و منتظر خوشآمدگویی ماست. همه ما برای رسیدن این مهمان عزیز ذوقزدهایم و منتظریم تا ببینیم این بار قرار است سال نو چه اتفاقات شیرین و متفاوتی را برای ما به ارمغان بیاورد. با فصل زیبای بهار آغاز میکند. همگام با تحول زمان، گلهای رنگارنگ ، درختان از خواب زمستانی بیدار میشوند و جوانههایی ریز و سبزرنگ بر شاخههایشان نقش میبندد، بارانهای شدید و کوتاه بهاری زمین را سیراب میکند و به پاکیزگی هوا یاری میرساند،نغمه خوش بلبلان و قناریها از هر کوی و برزن شنیده میشود، پروانگان پرنقش و نگار دور و بر گلها به رقص درمیآیند و بدین ترتیب، زمین و زمان سرشار از رایحه خوش امید و زندگی میشود. در این راستا، سنتهای خوب ما ایرانیها هم از جمله خانهتکانی و دید و بازدید، افسون بهار را دوچندان می کند. از سنت های جالب و ارزشمند نوروز است و هر کدام مشخصاً معانی استعاره ای خاص خود را دارد، بدین معنی که سیب، سنجد، سبزی، سکه، سرکه، سیر، سمنو و همچنین تخم مرغ های رنگین، ماهی قرمز در تنگ آب، گلاب، طلا، آینه، شمع و … که هر یک از این موارد سمبل و نماد زایش و تولد مجدد زندگی در سایه ی بهار دلنواز است. و حالا در واپسین روزهای این سال، در جشن رویش و سرسبزی و در تجسم این دگرگونی عظیم طبیعت و اینک که سال نو سوار بر مرکب آذین شده با شکوفه های بهاری، می تازد تا تازگی و شادمانی را بر سر سفره های هفت سین مان بنشاند، بار دیگر تمام امیدهایمان را گره خواهیم زد به دعای تحویــل سال و با ایمان به اینکه وجود ما لبریز شود از وجود خداوند، اندیشه هایمان نیز از این تاثیرپذیری متحول خواهد شد … در اینجا فرصت را مغتنم شمرده و به نوبه خود صمیمانه ترین تبریکات را حضور یکایک شما بزرگواران و همکاران خوبم معروض می دارم و از صمیم قلب آرزو می کنم که سال 94 برای تمام هموطنان عزیزی که در هر کجای این کره خاکی سکونت دارند، مخصوصاً یکایک شما عزیزان سالی سرشار از موفقیت، کامیابی و بهروزی باشد. سالی سراسر عشق و دوستی، سالی پر از لحظه های خوش، اتفاقات خوشایند و آینده ساز و انشاالله که روزهای تعطیلی را که در پیش خواهید داشت برای شما ایام خوش و لذت بخشی باشد و بتوانید کمال استفاده را از آن ببرید. خلاصه بر ما سالی گذشت و بر زمین گردشی و بر روزگار حکایتی. امید که آن کهنه رفته باشد به نکویی و این نو همی آید به شادی ...
ایام عید نزدیک است .......... را شانه میزند بروی مادر آری تمام اینها مدام در ذهن مرور میشود دل تنگم ! روزهـایـی هـسـت تو تماشا کن مادربزرگ پیری داشتم.خیلی پیر تو این 24 سال عمرم شاید 10 کلمه باهاش حرف زده بودم. زبون همدیگرو بلد نبودیم. همیشه با خودم فکر میکردم اگه روزی بمیره شاید نتونم براش گریه کنم. ولی از اون روز حالم بده. بابام میگه قلبم گرفته از فوت مادرم. تازه امروز یکم حالش بهتر شده. مادربزرگم خیلی خیلی پیر بود ولی حالش بد نبود....سالم بود. راحت مرد.شب جمعه به خاک سپرده شد. دلم میسوزه که هیچوقت باهاش حرف نزدم. گاهی دلم از زندگی سیر میشود که میخواهم تا سقف آسمان پرواز کنم
تقویم ما ایرانیان، بهترین مطلع را در تنظیمات خود دارد و سال نو را
هفت سین، هفت واژه که با حروف "سین" شروع می شوند
به میمنت فرا رسیدن این روز بزرگ و پیش از پا گذاشتن به سال جدید،
سال نو مبارک
آرام بخندید مبادا صدایتان به غریب مدینه برسد بانوی خانه ی علی در بستر است
.
.
.
.
.
.
نفس کشیدن برایش بس دشوار راستی نمیدانم این روز ها چه کسی موی زینب
.
.
.
.
.
آرام بخندید دل حسین آشوب است کوچه،در،دیوار من دستی بلند است
.
.
.
.
.
آرام بخندید تشنه لب کربلا خردسال است ومادرش ...
مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی این خانه .......
.
.
.
.
.
السلام و علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ..
دل تنگِ خیلی چیزها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!
دل تنگم
دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی
دل تنگ این همه نبودن ها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست
دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست
و تمام هست هایی که نیست!
حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!!
دل تنگ تر نیز خواهم شد
می رسد روزی که بگویم:
کـه بـایـد زیـرش خـط کـشـیـد تـا بـه چـشـمـت بـیـایـد
روزهـایـی کـه
وقـتـی روزهـای دیـگرت از دسـت مـی رود
بـتـوانـی راحـت پـیـدایـش کـنـی
و بـا مـرورش دلـت گـرم شـود . . ..
تمام روزها و لحظه های خوش با تو بودنم را زیرش خط میکشم ....
عشق من . . .
تــــو یی که آرام جان منی . . ..
همیشه باش .
که بهاری دیگر
پاورچین پاورچین
از دل تاریکی میگذرد
و تو در خوابی
و پرستو ها خوابند
و تو می اندیشی
به بهاری دیگر
و به یاری دیگر
نه بهاری
و نه یاری دیگر
- حیف
اما من و تو
دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
از سر این بام
این صحرا
این دریا
پر خواهم زد
خواهم مرد
غم تو این غم شیرین را
با خود خواهم برد ...
{ حمید مصدق}
رویش دراز بکشم،آرام و آسوده
مثل ماهی حوضمان که چند روزیست روی حوض خوابیده
Design By : Pichak |