نون و ریحون
با هم آشنا ، شدیم، حرف زدیم ، خندیدم و عالم وآدم را به مسخره گرفتیم ،خندیدیم تا شاید یادمان برود سختی های زندگی را ، یادمان برود مشکلاتی را که در دنیای حقیقی گریبانمان را گرفته اند ... خود را معرفی کردیم و حال که چند وقت می گذرد می بینم چه قدر این آشنایی زیباتر از آشنایی های دنیای حقیقی بود. بودن با تو را به بودن با دوستان حقیقی ام ترجیح می دهم... چون می دانم اگر عزیزم و گلم می گویی واقعا عزیزت هستم ، واقعا گلت هستم ، می دانم همچون دوستان حقیقی ام عزیزم و گلم گفتن هایت برای رسیدن به هدف خاصی نیست . کنارم هستی ،وقتی جوابت را سرد و کوتاه می دهم، می فهمی که ناراحتم می فهمی که بغض دارم ، می فهمی که از دست دنیای حقیقی به تو پناه آورده ام . گاهی در جمع دوستانم حس می کنم جای تو خالیست ، حس می کنم اگر تو بودی شادتر بودم. به من نزدیک تر هستی .... که می گوید ، از پشت کیبورد کامپیوتر نمی توان احساس را تجربه کرد؟من می کوبم در دهان کسی که این گونه یاوه گوید، من احساس کردم ، من شادی، دلتنگی ، غم، لبخند را از پشت کیبورد هم حس کردم ... به کسی نگویید اما هر موقع به آن روز کذایی فکر می کنم بغضم می گیرد ، دلم می گیرد ، نه نمی توانم به آن روز فکر کن ...نمی توانم !
با هم آشنا شدیم، آشنا شدنمان هم جالب بود در دو خط
به امید بودن همدیگر می آمدیم و با دیدن حضور یکدیگر شاد می شدیم.
تو را نمی دانم، اما دوست مجازی من ، من به تو وابسته شده ام !
می دانی چرا؟ چون می دانم من را به خاطر خودم می خواهی،
از ته دلم می گویم دوست دارم ، چون گاهی اوقات حس می کنم
دوست مجازی من ، بین خودمان باشد ،
دوست مجازی من سلام، سلام بر تویی که از هر دوست حقیقی ،
می ترسم ، می ترسم از روزی که تو نباشی ، از روزی که من نباشم!
دوست مجازی من سلام
Design By : Pichak |